وقتی کودک میگوید دوستت ندارم چه واکنشی نشان دهیم؟

سرفصل مطالب
Toggleوقتی کودک نوپا میگوید دوستم ندارد، باید چه واکنشی نشان دهم که احساساتش را به رسمیت بشناسم؟
وقتی کودک میگوید دوستت ندارم چه واکنشی نشان دهیم؟ کودک نوپا حرفهای بیمعنای بسیاری میزند، بیمعنا یعنی حرفهایی که از گفتن آنها قصد و منظوری ندارد، فقط چون هنوز به رشد کافی نرسیده نمیتواند درک کنند که حرفهایش احساسات دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد. ما به عنوان والدین باید یاد بگیریم که این حرفهای بیمعنا را به فرصتی برای پرورش کودک تبدیل کنید. در حالی که کودک نوپا، فقط از روی احساسات حرف میزند، شما باید با نشان دادن همدردی و درک متقابل کودک، به او اجازه دهید احساساتش را به رسمیت بشناسد و در عین حال احساس ارزشمندی داشته باشد.
در ادامه تجربهی مادری را در این خصوص با هم میخوانیم:
کودک نوپای من از دستم ناراحت بود و داد میزد :«دوستت ندارم.» واکنش اولیه من این بود که :«از دستت ناراحت شدم چون از وقت گذروندن با تو لذت میبرم و واقعا دوستت دارم.» اما بعد به این مسئله فکر کردم که اگر چنین برخوردی داشته باشم، در طولانی مدت کودکم ممکن است احساساتش را از من یا آدمهای دور و برش پنهان کند چرا که نمیخواهد آنها را ناراحت کند. نمیخواستم کودک فکر کند که دوست داشتن به معنای آسیب نزدن به احساسات دیگران است. بنابراین باید سعی میکردم رفتاری نشان دهم که کودک علاوه بر آن که احساس همدردی در خودش داشته باشد، در عین حال بتواند احساساتش را به درستی بیان کند.
برای توضیح بیشتر نحوه برخورد با کودک در چنین مواقعی در ادامه با ما همراه باشید:
نظریه ذهن را مد نظر داشته باشید
رشد همدلی در کودک وابسته به مهارتهایی است که ذیل مفهوم نظریه ذهن قرار میگیرد. در نظریه ذهن اشاره به توانایی درک تجربه و دیدگاه دیگران است، تجربهها و دیدگاههایی که با خود فرد متفاوت است. کودک نوپا یک موجود خودخواهی (که گاهی به نظر میرسد) نیست، بلکه در این سن ذهن کودک طوری طراحی شده که خود را در مرکز ققرار میدهد و نمیداند چطور از منظر دیگران به جهان نگاه کند.
اگرچه کودک نوپا رشد مغزی کافی برای درک نظریه ذهن را ندارد، اما آنچه از دیگران الگو قرار میدهد در نهایت در 4 یا 5 سالگی زمانی که ذهنش آماده است، آن را درک میکند.
لحظهی بحرانی
در لحظهی بحرانی، قضاوت نکردن کودک براساس حرفهایی که زده بسیار سخت است اما هدف آنها از گفتن چنین حرفهای تحریک آمیزی، صرفا بیان احساسات است. در چنین مواقعی بهتر است به شیوه زیر عمل کنید:
- آرام باشید (البته گفتن این حرف و عمل کردن به آن زمین تا آسمان فرق دارد.)
- همدردی کنید و اتفاقاتی که ممکن است به خاطر آن ناراحت شده باشند را بیان کنید، مثلا بگویید «ناراحتی که قراره از پارک بریم خونه، شایدم ناراحت ول کردن سرسرهای چون خیلی دوستش داشتی.»
- کمک کنید، به جای این که بگویند شما را دوست ندارند، از کلمات و جملات درستتری برای بیان احساساتشان استفاده کنند. بنابراین به جای این که بگویید «میدونم دوستم داری» باید بگویید «گفتی دوستم نداری. ولی فکر کنم بیشتر منظورت این بود که میخوای باز هم تو پارک بازی کنی.»
همدلی در چنین لحظاتی و آرام بودن در لحظاتی که کودک نگران است، منجر به محقق شدن دو هدف اساسی میشود: این کار به کودک کمک میکند، زمانی که با قلیان احساسات روبروست آن را تنظیم کند و یاد بگیرد چطور با دیگران همدردی کند. کودک هر چقدر بیشتر چنین رفتاری در شما ببیند، زمانی که بزرگتر شود، بهتر میتواند این رفتارها را نشان دهد.
این که کودک در وهلهی اول یاد بگیرد آرام باشد، به او کمک میکند که چطور از پس احساسات بسیار متلاطم بربیاید. وقتی ما رفتار واکنشی داشته باشیم مثلا در مقابل داد بزنیم، احساسات همه بالا میرود و جر و بحث بیشتر بالا میگیرد. بازآرایی جملهی آنها و بیان احساساتشان به شکلی دیگر، الگویی به آنها میدهد که در آینده از آن استفاده کنند حتی اگر این آینده چند سال بعد باشد.
سیستم کنترل احساسات کودک
اگر امکان بررسی سیستم مغزی کودک وجود داشت، متوجه میشدیم که بخش مربوط به احساسات کودک بسیار قوی است. در حالی که سایر بخشها به این صورت نیست. اما اگر هدف شما این است بیان احساسات را به کودک خود بیاموزید باید از همین حالا شروع کنید. حتی اگر خیلی بعدتر نتیجه آن را ببینید.
چرا نحوه برخورد شما اهمیت دارد
اجباری به برخورد درست نیست اما ارتباطی که با کودک خود از ابتدا میسازیم در واقع منجر به ایجاد چیزی میشود که به آن الگوی رفتار درونی فرد میگویند. دو هدیه مهمی که هر والدینی میتوانند به کودک خردسال خود بدهند، اعتبار و اشتیاق است.
اعتبار
این که به تجربه کودکتان اعتبار بدهید بسیار اهمیت دارد، این که کودک احساس کند، والدینش او را درک میکنند، منجر به سلامت روان بهتری در آینده میشود.
اشتیاق
نسبت به همهی احساسات کودکتان از خودتان شور و شوق نشان دهید. به آنها بگویید همهی احساساتشان مورد پذیرش است. هر چقدر کودکان آزادی عمل بیشتری در تجربه کردن و بیان احساسات سخت و ناخوشایند داشته باشند، سلامت روان کلی آنها بهتر است.
این دو هدیه نه تنها مهارتهای احساسی کودکان را تقویت میکند بلکه احساس ارزشمندی در کودک ایجاد میکند. این احساس ارزشمند به آنها کمک میکند، روابط سالمتری در آینده پیدا کنند، مسئلهای که این روزها هدف نهایی انسانها است.
نتیجه گیری
زمانی که شما والد کودک نوپا هستید، نمیتوانید انتظار داشته باشید همهی تعاملاتتان با کودکتان مثبت باشد. وقتی شما احساسات کودک را میپذیرید و به او نسبت به عشق و امنیت در روابط آموزش میدهید، میتوانید یادگیری خود را به عنوان بخشی از رشد به عنوان والد در نظر بگیرید. کودک شما همیشه دوستتان خواهد داشت. مهم نیست که در این سن و در لحظات خاص چه حرفهایی به شما بزند.